نیایش مننیایش من، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

نیایشم: پاره ی تنم

شیرین بانوی من

سلام نیایش مامان توی این پست میخوام از پیشرفتای قبل از یکسالگیت بنویسم اول از همه بگم که وقتی هر چیو ببینی و توجهتو جلب کنه انگشت اشارتو به سمتش میگیری و میگی... اینا.. اینا جونم فدات شه مامان آخرش من این انگشت اشارتو گاز میگیرم وقتی بهت میگیم گل کو؟ بر میگردی و دنیال گل میگردی و دوباره میگی... اینا تازه شم همه نوع گلی رو میشناسی حتی اگه بار اولت باشه دیده باشی... تا ازت بپرسیم سریع یه گل اطرافت پیدا میکنی و حتی اگه گل روی تابلو باشه،  میگی  .. اینا الهی من فدای اینا اینا گفتنت بشم مامانم چراغ رو میشناسی ماهی رو ماشین رو توپ رو اونا رو هم مثل گل کامل میشناسی و به سمتشون اشاره میکنی یه شمع روشن کرده ب...
13 مهر 1393

این روزهای دلبرانه

سلام نیایش ناز مامان جونم برات بگه مامانی که اولا امروز عید قربانه و قبل از هر چیز عیدو بهت تبریک میگم. بعدشم بهت بگم این روزها خیلی پر التهابه برای من مامان جونم... داریم به روز تولدت نزدیک میشیم گلم. پیشاپیش تولدتم مبارک باشه عروسک قشنگ من. ایشالله همه ی روزهای زندگیت پر از شادی و خوشحالی باشه نازگلکم. این روزا من و بابایی در تدارک سفر به شمال هستیم که اونجا برات تولد بگیریم ... یه دو روزی درگیر دوخت لباس مخصوص تولدت بودم مامانم. دامن توتو، هد، پاپوش و بادی با تم رنگین کمان. خیلی عالی شد مامان و مهمتر این که من خیلی لذت بردم از این کار... همین که تصور میکردم پاره ی تنم میخواد اون لباس رو تن کنه خلاقیتم برا زیبا شدنش ب...
13 مهر 1393

این فصل زیبا

نیاز هر لحظه ی من نیایشم نه بهار با شکوفه های سپیدش نه تابستان با میوه های خوش رنگش نه زمستان با آرامش دلچسبش هیچ کدام مانند پاییز زیبا نیست پاییز مهری داشت که از آغوشش تو را به من هدیه کرد. ممنونم خدای خوب هستی ام   امشب 6 مهر 93 شما الان در خواب نازی دخترک رویایی من ...
6 مهر 1393

ای من به فدای قدم تو

نیایشم جون مامان امروز دومین روز از فصل پاییزه دومین روز از ماه مهر و مهربونی دومین روز از ماهی که شما قدم رو چشمامون گذاشتی دل تو دلم نیست مامانی... این روزا قلبم تند تر میزنه انگار دوباره میخوای به دنیا بیای... پر هیجانم این روزا یه حال خاصی دارم... خوشحالم مامان خوشحال دیگه پاییز برای من یه حال دیگه ای داره دیگه مهر مهمترین مناسبت سال رو واسه منو بابایی با خودش میاره پاییز برای من دیگه زرد و پژمرده نیست طلایی و پر از امیده پر از رازه بین یه مامان و عشق کوچولو و دوست داشتنیش خداجون ممنونتم... خیلی بزرگی امروز دوم مهر 93 من الان سر کارم   ...
2 مهر 1393

اولین مروارید

سلام نفس مامان جونم برات بگه دیروز مصادف با 22 شهریور 93 از دندونپزشکی که برگشتیم داشتم با لیوان شیشه ای بهت آب میدادم که یهو یه صدای قشنگی شنیدم تق .... تق تق.... تق وای باورم نمیشد مامانی یعنی حقیقت داشت؟  این صدای اولین مروارید خوشگلت بود نفسم آره صدای اولین دندونت برا اینکه مطمئن بشم بابایی رو صدا زدم بیاد اونم این طنین قشنگ و گوش نواز رو بشنوه وقتی بابایی تایید کرد مطمئن شدم دندون دلبرکم سر زده خیلی لذت بخش بود مامانی وصف نشدنی و شیرین شادی همه ی وجودمو گرفته بود مبارکت باشه اومدن اولین مروارید   امروز 23 شهریور 93 من الان سر کارم ...
23 شهريور 1393

این روزا خیلی قشنگه

سلام معنی بودن من دیروز یازده ماهتم تموم شد و به آخرین ماه از اولین سال زندگیت پا گذاشتی مبارکت باشه نفس مامان یازده ماهگیت همزمان با این روز قشنگ اولین بار چهاردست و پارفتی و یکی از بهترین لذتهارو به مامان بخشیدی فدای اون دست و پاهای کوچولوموچولوی دخترکم بشم. فدای اون ماما ماما گفتنای مکررت بشم وقتی بیدار میشی و منو طلب میکنی قلبم تو دستاته مامان دنیام تو چشماته مامان این روزام خیلی قشنگه    ممنونم مامان   امروز هجدهم شهریور 93 ...
18 شهريور 1393

10 ماه عشق و مستی

سلام نیایشم برگ گلم امروز اولین روز از یازدهمین ماه زندگانی توست . ده ماهگیت مبارک نفسی مامان دیروز همزمان با دهمین ماهگرد تولدت رفتیم دیدن دوستای همیشگیمون همونایی که از وقتی شما اومدی پیشم باهاشون دوست شدم خیلی بهمون خوش گذشت مامانی خوشگلم حالا برات از پیشرفتات بگم مامانم  مدتیه سینه خیز خودتو از اینور به اونور میکشی کافیه ازت غافل بشم رفتی رو میز تلویزیون طبقه پایینیش یا سمت میز کامپیوتر با هدف حمله به کیس یا زیر میز کلا عاشق چیزای خطرناکی اونم از نوع برقیش دلبرکم قربونت برم که اینقدر شیرین شدی برا مامانی و بابایی اومدی مارو دیوونه کنی آره؟ هر کلمه ای هم که بگیم تکرار میکنی مثل بابا... مامان...آب......
18 مرداد 1393