ای من به فدای قدم تو
نیایشم جون مامان امروز دومین روز از فصل پاییزه دومین روز از ماه مهر و مهربونی دومین روز از ماهی که شما قدم رو چشمامون گذاشتی دل تو دلم نیست مامانی... این روزا قلبم تند تر میزنه انگار دوباره میخوای به دنیا بیای... پر هیجانم این روزا یه حال خاصی دارم... خوشحالم مامان خوشحال دیگه پاییز برای من یه حال دیگه ای داره دیگه مهر مهمترین مناسبت سال رو واسه منو بابایی با خودش میاره پاییز برای من دیگه زرد و پژمرده نیست طلایی و پر از امیده پر از رازه بین یه مامان و عشق کوچولو و دوست داشتنیش خداجون ممنونتم... خیلی بزرگی امروز دوم مهر 93 من الان سر کارم ...
نویسنده :
مامان
17:56